Loading
باور نکن نشستهای چه بشنوی نگفتهای میان ما نیست مرور عاشقانهها به جز غمی به جان ما نیست نشستهای چه بشنوی که حرف تازهای نمانده که از شکوه عشق ما به جز جنازهای نمانده باور نکن دوباره احساست را باور نکن جنون این عادت را دست تو را اگر گرفتهام امشب باور نکن چکیدن اشکت را من و تو فرصت دوبارهای در این جهان نداریم برای هیچ خنده ی دوباره ای زمان نداریم قبول کن که حال خوب لحظههای هم نبودیم قبول کن که هر دو زخم خوردیم و جان نداریم