Loading


میخواستم بچه هام صدات کنن یه روزی بابابزرگ میخواستم بسازم برات یه خونه یه حیاط بزرگ میخواستم شعرامو بخونی همرام با صدای بلند میخواستم وقت خوندنم بشینی اون ردیف جلو میخواستم ببندم برات اونطور که دوست داری کراوات تو روز عروسیم برقصی واسم دست تو دست مامان بهم گفتی تا میتونی میجنگی که تا میتونی نری همین یه بار بود که دروغ گفتی بابا نگاه کن بابا پاییزه هوا بارونه روحت تو آسمونه تنت روی شونه هامونه منو ببخش ولی باید خدافظی کنیم قول میدم بهت صداتو یادم میمونه دلم برات تنگ میشه میام تو خوابام پیشت میام تا پیدات کنم کنارتم هرچی شه دلم برات تنگ میشه میام تو خوابام پیشت میام تا پیدات کنم کنارتم هرچی شه