چه کرده اند با دلت ایرانم
که نام تو که می رود دلم خون ست
از این زمانه سهم ما فقط غم بود
از این زمانه تا ابد دلم خون ست
چه رفته است بر سرت ایرانم
تو مثل من دل پر از غمی داری
که خواب خوش به چشم مان نمی آید
چه سرگذشت تلخ و مبهمی داری
برای تو بمیرم ای ایرانم
که بیش از این غم تو را نبینم من
بگیر جان مانده ی مرا ای جان
که درد و ماتم تورا نبینم من
چه مردمان عاشقی که جان دادند
به عشق دیدن کمی آزادی
چه سینه ها که سوخت و چه خانه هایی
خرابه شد به خاطر آبادی
گلوله عشق را ز پا نیاندازد
به عشق تو هزار بار می میریم
اگرچه رود خون به پا شود از ما
به شوق تو دوباره جان می گیریم
برای تو بمیرم ای ایرانم
که بیش از این غم تو را نبینم من
بگیر جان مانده ی مرا ای جان
که درد و ماتم تو را نبینم من