

بودم اَ بچگی خیابون اخلاق خونگی بهتر اَ خیلیاتون
دارم گله ازتون چرا نرفتم کت بستم تو کتتون
نباشه غمتون هنو زیاده کمتون میدونم کمه نون
بشینید همتون بستم چمدونُ سفره واس شما دمتونم گرم
مَ وصل به قلم دستم دنیا زندون رد شد اینجور حبسم
قسم به چش مادر که داره حسرت
بغض میکنم یه رو اَ خوشحالی
باشه حتی هرکی پشتمو خالی
دارم عقده نیستم عقده ای باس بِم قول بدی
تو بازی زندگی دو هیچ بشی آرزو یه درخت تو ریشه ای
هنو
بچه ها سرکوچنُ جیبا پوچن
نفروختن معرفتو ولی تو بگو چند؟
هنو
بچه ها توی کوچن
قسمت بود اینی که هستم ؟ نه افکارم وسط
بردار هرچی میخوای پس نده مهم نی کمه نمک دستم
قصدم نبود تنها باشم خودم باید سرپا میشدم
کمک بخوای سرباری کلاً
رو اعصابته غمُ سفید میکنه کم کم موهاتو
پس عملاً تنها بردی بی برو برگرد
سربالایی برو شیبُ برگرد
بگیر حقتو از گربه نر پس
آف کورس که فورس واس آرزوهات
تورو بدتر پُلُ سد کرد پره کرکس دورتُ
دلت مث بچس واس قلب بزرگ همیشه یه جا در هست...
هنو
بچه ها سرکوچنُ جیبا پوچن
نفروختن معرفتو ولی تو بگو چند؟
هنو
بچه ها توی کوچن