Loading
موج مویت را رها کن زنده کن دریا را در من من ندارم که حراسی از همین غرق تو بودن فتح کن چشمان من را یک نگاه از تو تمام است میزند نبظم برایت مثل موجی که مدام است شب ها به ساحل میزنم موج شبانه ام ماهی این دریا بمان تا من بمانم آن سوی دریا قصر رویای من و تواست دردانه ام من تاب ساحل را ندارم از تماشای تو گاهی قرص ماه را میتوان دید خط چشمت را بگیرم کل راه را میتوان دید با تو انگار که ساعت تاب چرخیدن ندارد با تو هر ثانیه عمریست اخ اگر باران ببارد