Loading
بازآمدم بازآمدم از پیش آن یار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم آن جا روم آن جا روم بالا بُدَم بالا روم بازم رَهان بازم رَهان کاین جا به زنهار آمدم من مرغ لاهوتی بُدَم دیدی که ناسوتی شدم دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم من نور پاکم ای پسر نه مُشت خاکم مختصر آخر صدف من نیستم من دُر شهوار آمدم ما را به چشم سَر مبین ما را به چشم سِر ببین آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدم از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم من گوهر کانی بدم کاین جا به دیدار آمدم یارم به بازار آمدهست چالاک و هشیار آمدهست ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم باز آمدم