Loading
از تو چه پنهان باز هوایت کرده ام بی تو بودن باز امانم را برید من که دیوانه نبودم بعد تو شب به شب جانم به لب هایم رسید شوق دیدار تو دارد این دلم انتظارت میکشم من دم به دم خاطرات یادم آید مو به مو کی تمامی دارد این تکرار غم ترس تنهایی تورا از من گرفت زندگی آن گونه که باید نبود خانه بی تو خانه نیست متروکه است گل برای رفته آوردن چه سود کاش به جای رفتن از دنیای من قول ماندن داده بودی تا ابد زخم تو از پا درآورده مرا این چنین هیچکس به قلبم زخم نزد کس نداند راز چشمان تورا جز من دل خسته با پرت حواس آسمان ابری شده با اشک من شاید این بار اشک من اشک خداس خواستن چشمان تو ممنوعه بود عاشق ممنوعه های خواستنم بی تو قلبم پر شد از دنیای درد بس که تنهایی رو فریاد میزنم ترس تنهایی تورا از من گرفت زندگی آن گونه که باید نبود خانه بی تو خانه نیست متروکه است گل برای رفته آوردن چه سود کاش به جای رفتن از دنیای من قول ماندن داده بودی تا ابد زخم تو از پا درآورده مرا این چنین هیچکس به قلبم زخم نزد