Loading
زيرِ بارون تنهاى تنها قدم ميزدم با فكرت حتى نشد حس كنم ندارمت همش تو خيالم بودى همرام ميگرفتم چتر رو سرت تا بارون نشينه رو گونه هات ريختم آب پشت سرت زود برگرد برو خدا به همرات شايد دلم برات تنگه واسه چشاى قشنگت شايد دلتنگِ صداتم كه ميزنم زنگ بِهت با من نموندى با من شدى بد چشم بسته گلم ازم شدى رد با من نموندى با من شدى بد چشم بسته گلم ازم شدى رد قصه عشق من و تو ديگه به سر رسيده بود دنيا عاشق تر از من و تو به چشاش نديده بود مثل رويا كه حقيقت بگير رنگشو صبحا از خواب ميشدم بيدار ميزدم زنگ به تو با من نموندى با من شدى بد چشم بسته گلم ازم شدى رد با من نموندى با من شدى بد چشم بسته گلم ازم شدى رد