Loading
قصه از جايى شروع شد كه نگاهم به تو برخورد اون دوتا چشماى وحشى چه بلايى سرم آورد بى تفاوت ردشدى از دلى كه پيش تو گيره من ولى هر كارى كردم فكرت از سرم نميره رفتى كه شهرو سوت و كور كنى چشاتو از چشام دور كنى من به فكر ماندنت بودم تو فقط خواستى عبور كنى بى تو هر جايى كه ميرم حكم زندون داره واسم چه گناهى كرده بودم كه حالا اينه تقاصم رد پات مونده رو قلبم كجا دنبالت بگردم خستم از روزاى بى تو تو كه نيستى ، تو كجايى بيام دورت بگردم رفتى كه شهرو سوت و كور كنى چشاتو از چشام دور كنى من به فكر ماندنت بودم تو فقط خواستى عبور كنى