Loading
این دست ها یک عمر تو دستای من بوده دستاتو که می گیره من از غصه می میرم چشمای تو آرامشه روز و شب من بود وقتی نگات می کنه دلشوره می گیرم پیش تو می شینه بهش نزدیکتر میشی دست می کشی رو صورتش وقتی که بی تابه از دست این کابوسا تا صب بیدارم از فکر اینکه اون شبا پیش تو می خوابه قلبم نمی تونه، طاقت نمیاره اون با تو این روزا چه نسبتی داره قلبم نمی تونه، طاقت نمیاره اون با تو این روزا چه نسبتی داره بین خودم با تو دارم دیوار می سازم از هیچکس حتی سراغتو رو نمی گیرم اینقدر سرگرمی که یاد من نمیفتی اونقدر نابودم که تو لاکم فرو میرم قده یه دنیا حرف خوب از تو طلبکارم تا آخر دنیا به قلب من بدهکاری وقتی براش از عشق می خونی چه خوشحاله دق می کنم وقتی بهش میگی دوسش داری قلبم نمی تونه، طاقت نمیاره اون با تو این روزا چه نسبتی داره قلبم نمی تونه، طاقت نمیاره اون با تو این روزا چه نسبتی داره