Loading
پایان ماجراست شلیک کن رفیق تا کاوه ناکجاست شلیک کن رفیق دستور میدهم آتش عزیز من عالیجناب خواست شلیک کن رفیق اجرای حکم مرک اسمش که قتل نیست این جمله آشناست شلیک کن رفیق به به که لحن او فرمان آتش است در معرفت خداست شلیک کن رفیق مرگ موقتی در مد نشست کرد اندیشه در کماست شلیک کن رفیق متن وصیتم شرح مصیبت است بی روضه کربلاست شلیک کن رفیق یک راز سر به مُهر با اون نگفته ما قلبی که جا به جاست شلیک کن رفیق قلبم نحیف و داغ بر حسب اتفاق ماسیده سمت راست شلیک کن رفیق مهلت نمانده است من خسته ام بجنب سیگار من کجاست شلیک کن رفیق بعد از یکی دو پُک من حاضرم تو هم لطفا به سمت راست شلیک کن رفیق من با کمال میل رو به گلوله ام این تیر بی خطاست شلیک کن رفیق از چند روز پیش حس کرده ام که مرگ اجرای انتهاست شلیک کن رفیق وقت صدور عشق از قول من بگو منصف شدن ریاست شلیک کن رفیق لطفا ریلکس باش هم عود روشن است هم دود در فضاست شلیک کن رفیق این تنگی نفس از اضطراب نیست هه ، نه مشکل از هواست شلیک کن رفیق اصلا مهم نبود اخبار دست ساز کلتت چه خوش صداست شلیک کن رفیق ژانر و سیاق جبر وسترن محض بود پایان همین فناست شلیک کن رفیق اما دوئل نداشت وسترن انتها یک کلت بین ماست شلیک کن رفیق عرق تراژدی در من سقوط کرد ارزان بی بهاست شلیک کن رفیق دیگر نمیکشم بدجور خسته ام تقدیر هم نخواست شلیک کن رفیق من باختم قبول تقصیر عشق بود نا گفته برملاست شلیک کن رفیق این خطبه ی طلاق یا زخم هجر نیست سیرک گلوله هاست شلیک کن رفیق وقت شمارش از سه تا حدود صفر لطفا به سمت راست شلیک کن رفیق من چک نوشته ام حامل برای ختم دست علیرضاست شلیک کن رفیق یک عمر وقف شعر یک عمر وقت عشق پایان در ابتداست شلیک کن رفیق من خواب دیده ام مرگم موقتی است تعبیر آن خطاست شلیک کن رفیق پایان ماجراست شلیک کن رفیق تا کاوه ناکجاست شلیک کن رفیق