Loading
پایه یه فرار من باش از تو این شهره خود آزار بو گرفته این تمدن بیا برگردیم توی غار بیا برگردیم به جنگل مثل انسان نخستین شیمایی شدم اینجا توی این هوای سنگین فقط عاشقه تو هستم توی این شهر درندشت پاییه فرار من باش رفتنی بدون برگشت مهریت یه ابر زخمی، شیربهاتم شیر آهو میشه آرامشو حس کرد بی شکنجه بی هیاهو سر بکشیم این اوتوبان ـو عشقه من درشکه میخواد ما مکافات زمینیم وسط این همه خون باد ما دوتا قوی سیاهیم که پرامونو بریدن دیگه جلد فاضلابیم جلد دود و دم و آهن ماهو رنده کن تو دستام پشته شهر بد قواره من که پابنده تو هستم اگه آینده بزاره خون نمیرسه به مغزم گیره لکنت زبونم بزار تو حریمه رویات یه پناهنده بمونم تو نماد شرمم باش توی جنگل سپیدار ما دوتا نقاشی میشیم روی دیواره ی یک غار