Loading
حواسم پرت موهاته که دست باد اما نه یا ماهی که با لخندت زمین افتاده اما نه شاید طوفان زیباییت عذابم میده اما نه شاید دریای دور ما دیگه خشکیده اما نه من این روزا یه کم گیجم نه احساسی نه رویایی فقط من موندم و زخمام عذابم میده تنهایی من این روزا حواسم نیست چه رگباری تو رگهامه فقط از وقتی یادم هست طنابی دور دستامه بهار از لای انگشتات داره می وزه تو دنیام تو از وقتی که خندیدی جهان افتاده تو دستام میشه دیوارای بین تو و دنیامو بردارم من از کوچه های این شهر جوونیمو طلبکارم من این روزا یه کم گیجم نه احساسی نه رویایی فقط من موندم و زخمام عذابم میده تنهایی من این روزا حواسم نیست چه رگباری تو رگهامه فقط از وقتی یادم هست طنابی دور دستامه