Loading
تو خیابون زیر نور چراغا ساعت از نصفهشبم گذشته بود جز منو تنهاییا پیاده روخبر از عابر دیگه ای نبود بادی که درختارو تکون میداد روی سنگ فرشارو برگ پوشونده بود مثل هرشب دوباره دلتنگی منو سمت خونتون کشونده بود هنوزم وقتی که نزدیکت میشم نفسم حبس میشه توی سینه بی هوا زول میزنم به خونهتون آخه کار رشب من اینه هنوزم وقتی که رد میشم از اون کوچه ای که خاطراتم توشه بی هوا زول میزنم به خونهتون خونه ای که چراغاش خاموشه یاد ِ اون شبا میوفتادم که بوی عطرت میومد با بارون شبی که یخورده سردت شده بود وقتی رد میشدیم از این خیابون چراغ ِ اتاق تو روشن بود خیلی دیره تو چرا بیداری روی خوشباوری دلواپستم شاید از دوری من بیماری هنوزم وقتی که نزدیکت میشم نفسم حبس میشه توی سینه بی هوا زول میزنم به خونهتون آخه کار رشب من اینه هنوزم وقتی که رد میشم از اون کوچه ای که خاطراتم توشه بی هوا زول میزنم به خونهتون خونه ای که چراغاش خاموشه