Loading
کومه ی سرد تار من از تو میگیره روشنی منم که خواهان توام تویی که محبوب منی به چه غروب دلکشه کانچه تنور آتشی دست ز دل نمی کشی تاکه به جان شرر زنی بیا به کومه ی دلم آینه شو مقابلم تا که به طرح مشکلم چاره ی تازه افکنی بومی روستای عشق هلال شبنمای عشق بیا که با صدای عشق سکوت تلخو بشکنی سرزده یاس و اطلسی غمزده ام ز بی کسی کی تو به داد من رسی بر منو دل نظر کنی بیا به کومه ی دلم آینه شو مقابلم تا که به طرح مشکلم چاره ی تازه افکنی بومی روستای عشق هلال شبنمای عشق بیا که با صدای عشق سکوت تلخو بشکنی سرزده یاس و اطلسی غمزده ام ز بی کسی کی تو به داد من رسی بر منو دل نظر کنی بیا به کومه ی دلم آینه شو مقابلم تا که به طرح مشکلم چاره ی تازه افکنی